شیخ پولاد احمدی

ساخت وبلاگ

شیخ پولاد (احمد اوغلی) احمدی ،در سال 1265 شمسی در یکی از روستا های مشگین شرقی به نام لاهرود چشم به جهان گشود . وی که در یک خانواده ی متدین روستایی به دنیا آمده بود ،از همان دوران کودکی مشغول به امر کشاورزی و کمک حالی برای خانواده در امر کشت گندم  بود.در همین سال ها بود که علاوه بر کار در مزارع ، تحصیلاتی را  هر چند نه زیاد ، طبق اصول قدما یا همان مکتب خودمان طی میکند .

همین تحصیلات اندک و رشد و تربیت در یک خانواده دینی باعث می شود تا وی در سنین میانسالی ،به رفع و رجوع مشکلات ، و سوالات مردم در مورد شرع اقدام کرده و پاسخگوی آنها باشد به حدی که مردم وی را شیخ پولاد صدا میزدند.

در سال 1300 شمسی در زمان گسترش تحرکات مردمی علیه فئودال های منطقه و ظلم و غارتگری آنها ،وی نیز به جرگه مبارزان علیه ظلم وستم مالکان و مزدوران ،به صورت فعال میپیوندد. او در مقابله با مالکان روستا های مشگین شهر و مزدوران دولت قد علم کرده و به مبارزه ی رودر رو با  آنها می پردازد. یکی از اولین و جسورانه ترین اقدامات وی می توان به فراری دادن مزدوران و جیره خواران مالک روستای لاهرود یعنی امیر تومان اشاره کرد. امیر تومان و نوچه هایش با شدت عمل تمام و با غرض ورزی به دشمنی با مردم منطقه  و آزار و اذیت آنها می پرداختند.

شیخ پولاد همواره به زبان ساده وقابل فهم روستائیان و در مناسبت های مختلف ،بی عدالتی حاکم بر امر ارباب رعیتی و ارزش دهی به زحمات و حقوق روستائیان از طرف مالکان وقت  را به طرق مختلف به مردم گوشزد می نمود ودر راه تبیین این موضوعات در میان توده مردم از هیچ تلاشی دریغ گذار نبود.

بعد از سرکوب به اصطلاح حزب خلق آذربایجان که توسط مخبر السلطنه انجام شد،شیخ پولاد نیز تحت تعقیب سازمان های دولتی و مرتجعین مشگین شهری قرار گرفت. وی به همراه 24 نفر از دوستان نزدیک خود و فدائیانش راه کوه های اطراف را برای در امان ماندن از بی عدالتی هاو ستم های روزگارش در پیش می گیرند ودر آنجا نیز علیه نیروهای دولتی ان زمان و فئودال های منطقه دست به یک سری اقدامات پارتیزانی مانند میزنند.

در نهایت و چند ماه بعد چند تن از مرتجعین روحانی نما به حکم قرآن و تامین وی از سوی نیروهای دولتی،در روستای فخر آباد شیخ را دستگیر کرده و تحویل نمایندگان دولت میدهند.نماینده ی دولت خائن،به خاطر مثلا عهد شکنی شیخ پولاد ، وی را به حبس می افکند.اما پس از چهارده ماه حبس و شکنجه ی توسط مامورین دولتی و در طی اعتراضات مردم اردبیل و مشگین شهر،ارگان های دولتی مجبور به آزاد کردن وی می شوند.

در دوره ی رضا خان تعقیب و ترور به صورت فزاینده ای بر علیه مخالفان حکومت انجام می شد.این فشار ها از سوی رژیم شاه باعث بوجود آمدن گروه های آزادی خواه  شده بود. شیخ پولاد نیز به جمع آزادی خواهان دیگر برای مبارزه از برای منافع مردم و استقلال کشور از دست اجنبی ها  ملحق شد. فشار هایی که از طرف نیروها و جیره خواران رضا خان به آزادی خواه ها وارد می کردند باعث شد تا وی از شهر و دیار مادری خود رانده شود.

پس از پایان دیکتاتوری رضا خان در سال بیست و چهار ،شیخ پولاد دیگر یکی از اعضای فعال کمیته های مردمی  مبارزه با فئودال ها ی مشگین شهر شده و همیشه به افشاگری ظلم ها و ستم های فئودال ها ی مشگینی و حاکمان مرتجع میپرداخت.

در سال 1325 دسته های ژاندارم  شوارتس کوپفون  و ماموران دولت  همواره در تعقیب شیخ پولاد بودند تا اینکه یکی از فئودال های منطقه به نام امیر اصلان بیگ او را به صورت نا جوان مردانه ای دستگیر کرده و تحویل ژاندارم می دهند.

جلادان دربار وی را در چهار راه مشگین شهر اعدام میکنند.تا بدین طریق  وی نیز به شهدای نهضت آزادی مردم در مقابل حکومت فاسد پهلوی  بپیوندد.

شیخ پولاد به هنگام مواجهه با مرگ جمله ی معروفی دارد که در بعضی کتاب های تاریخی که امانت دار تاریخ اند آورده شده است :

من قوجالمیشام،بو گون ده اولمه سم صاباح ئوله جگم،لاکن من مبارزه یولوندا،آزادلیق اوغوروندا ئولدوگومه ،افتیخار ائدیرم >>

لاهرود...
ما را در سایت لاهرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alahrudi-ehsanahmadie بازدید : 126 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:08